بار دگر به کوچۀ رندان گذر کنیم


تا بشکنیم توبه و سجاده تر کنیم

یک جرعه در کشیم از آن داروی نشاط


چندین هزار وسوسه از سر بدر کنیم

دل را بدست مطرب و معشوق می دهیم


فارغ ز فکر نیک و بد و خیر و شر کنیم

ما کیستیم و قوت تدبیر ما کدام


تا ادعای دفع قضا و قدر کنیم

زاهد بما نصیحت بیهوده می دهد


کز باده بگذریم و ز ساقی حذر کنیم

با اختلاف مبدأ برهان ما و شیخ


این تجربت نباید بار دگر کنیم

یکباره راه زهد سپردیم و گم شدیم


بار دگر صبوحی از این ره گذر کنیم